خدا... خدا درسته خيلى وقته ؛ مهرم از قلبش رفته... اما خدا... خدا فقط يه هفته... . چى ميشه فقط يه هفته... يه هفته عاشقم شه؟ تو درياى احساس من ؛ يه هفته قايقم شه؟ تو اين يه هفته اى خدا ؛ يا ميكنم خودكشى يا ، به خدا غرقش ميكنم ؛ تو درياى دلخوشى ها... خودت ميدونى اى خدا ؛ يه كارى كن تنها نشم ، عاشقى رو يادش ميدم ؛ خودم هم عاشقش ميشم... ، چونه نميزنم خدا... شش روز و نه ساعت خوبه ؟ دلت مياد كنار نياى ؟ ببين دل تند تند مى كوبه...!!! چونه نميزنم ديگه... شش روز و شش ساعت تمام!!! قرارداد بسته شد خودم ، بريدم و دوختم والسلام!!! ( روز اول هفته ى عشق ؛ مى برمش كناره آب ، با دست هاى عاشقمون ؛ ميسازيم كلبه اى خراب...: كنار ساحل ميشينيم ؛ تكيه ميدم به شونه هاش ، جاخالى ميده مى افتم و خيره ميشم به خنده هاش...: الكى باهاش قهر ميكنم ؛ به عادت بچگى هام ، تا كه اونم بوسم كنه ؛ بوسه بچينه از لب هام...: گيتارمو كوك ميكنم ؛ دوتايى آواز ميخونيم.. تا وقتى كه غروب بياد ؛ كنار ساحل ميمونيم.. آروم آروم سردش ميشه ؛ تا كه هيزم آماده شه ، محكم آغوشش ميگيرم ؛ تا آغوشش بخارى شه... بعدش ميريم تو كلبه مون ؛ سرشو رو پام ميزارم... تا صبح واسش قصه ميگم ؛ ميگم بخواب من بيدارم... صبح كه از خواب بيدار ميشه ؛ ميبينه مثل جنازه هام ، خوابيدم درست وسط اتاق ؛ بوس ميكنه از رو لب هام... يهو از خواب مى پرم و منو تو آغوش ميگيره... بعدش يهو غش ميكنم ؛ ميگه إ ؟ سامان قراره بميره ؟ ، ديوونه قشنگ يه پارچ آب ؛ ميريزه روم كه خيس بشم... همين ديوونه بازيش هم ؛ باعث ميشه مريض بشم ( روز دوم هفته ى عشق ؛ مى برمش شهر بازى ، ميشينيم تو كشتى صبا ؛ شروع ميشه ديوونه بازى... محكم منو ميگيره و جيغ ميزنه هى بيخودى!!! ميگم مگه ميترسى تو؟ -كى؟ من؟ ديوونه شدى؟ ، رنگ و روش هم كه زرد ميشه ؛ ميفهمم كه چاخان ميگه... ميگم حالا كجا بريم ؟ ميگه هر چى سامان بگه... بعدش بوسش ميكنم و مى برمش تو كافى شاپ... قربونش برم ژست ميگيره طرف ميگه: چى ميل دارين؟ حالا مگه ميده جواب...! ميگه سامان چى ميل دارى ؟ ميگم هر چى عشقم بخواد... خانومى يه انتخاب ميره ؛ طرف زبونش بند مياد... بعدش كلى ميخنديم و خودشو واسم لوس ميكنه ؛ واسه اين كه خرم كنه : آقايى نميخواد بوسم كنه ؟ بعدش منم اون لپشو ؛ بوس ميكنم و گاز ميگيرم... ميگه آشغال دردم گرفت ؛ ميگم الهى بميرم... ( روز سوم هفته ى عشق ؛ مى برمش كوچه عاشقان... از شانس ما شلوغ ميشه ؛ آدم ها هى ميرن ميان... دست به دست و آروم آروم ؛ كوچه هارو متر ميكنيم ، كلى با هم مى حرفيم و به آينده فكر ميكنيم ، بعدش ميريم به سينما ؛ هى ميخوريم چيپس و پفك ، وسط فيلم حرف ميزنم ؛ يهو خانوم ميزنه كتك!!! بعدش خانوم بوس ميكنه ؛ آدما Zoom ميشن رو ما... ميگم آهاى فيلم اونوره اونا هم ميگن ديوونه ها... خانوم كه بد تابلو شده : چه فيلم چرتيه بريم... منم كه قربونش ميرم : كجا بريم راحت تريم؟ با هم ميريم به شبه شعر ؛ يه شعر گريه دار ميگم... خانومى اشك هاش ميريزه و دست ميزنه واسم يكم... ( روز چهارم هفته ى عشق ؛ با هم ميريم عروسى ، خانوم ميگه قهر ميكنم ؛ پيش دوستام نرقصى!!! بعدش يهو ميره وسط ؛ بهم ميگه تو هم بيا... خب منم كه خجالتى.. آدمى سنگين و سياه... مجبور ميشم كه رقص كنم ؛ جلو دوستاش تابلو نشه ، بعدش ميگه برو سامان ؛ برو كه الان موقع شه... ميكروفون رو ميدن به من ؛ "دوستت دارم" رو ميخونم ، خانوممو جو ميگيره ؛ ميگه بذار من بخونم... ، عروسى تموم ميشه و ما ، ميريم پى ماشين عروس... راننده هى بوق ميزنه ؛ عروس خانوم دامادو ببوس... ( روز پنجم هفته ى عشق ؛ با هم ديگه ميريم بازار ، مى خرم واسه خانوم خودم ؛ يه مانتو و يه شلوار... باز تيپ مشكى ميزنه ؛ درست مثل تيپ خودم ، خودشو آغوش ميگيره : سامان چقدر خوشگل شدم!!! بعدش يهو داد ميزنه : همه چشم ها سمت منن!!! ، منم يه ويشگون ميگيرم ؛ خانوممو چشم نزنن...: بعدش با كلى خرت و پرت ؛ با هم ميريم محله شون... بهش متلك ميگن و ميرم دعوا با همه شون... يه فصل كتك ميخورم و خانومى ترو خشك ميكنه ، بعدش ميگم ولم كن أه ؛ يهو خانوم ترش ميكنه... با ناز ميگه خيلى بدى.. خودم پوستت رو ميكنم ، بعدش بهم بر ميخوره.. خودمو به مردن ميزنم... بعدش از ترس جيغ ميزنه : غلط كردم سامان پاشو... تا مياد قلقلك بده ؛ زود ميگيرم اون دست هاشو... بعدش كلى ميخنده و منو تو آغوش ميگيره ، ميگه سامان كتك خوردى ؟ الهى عشقت بميره... بعدش ميگه پاشو ديگه ؛ اينقدر خودت رو لوس نكن ، بعدش منم از قصد ميگم : خانومى منو يه بوس بكن... اونم مياد از صورتم ؛ يه ماچ گنده ميكنه ، خانومى واسم جوجو ميشه ؛ لباشو غنچه ميكنه... ( روز ششم هفته ى عشق ؛ با هم ديگه ميريم سفر ، بى اين كه به كسى بگيم... ناگهانى و بى خبر... بساط پيك نيك جمع ميشه ؛ يه سفره و فلاسك چاى... دوستش بهش زنگ ميزنه ؛ مى پيچونه ؛ زود ميگه باى... مثل گذشته ها با هم ؛ دوباره هم قدم ميشيم... خالى ميشيم از هر غرور ؛ نه زياد و نه كم ميشيم... ، تو ابر عشق طلوع كنيم ؛ طورى كه خورشيد قهر كنه ، ماه هم پيش خانوم من كم بياره ، آسمون هم باور كنه!!! تا كه منم بهش بگم : تو تنها ماهى خانومم ؛ خودم ميشم ستاره ت... دوستت دارم درست مثل تولد دوباره ت... اگه دنيا بذاره ما ، دوباره پرواز ميكنيم... ميريم يه دنياى ديگه ؛ واسه زمين ناز ميكنيم... نذار اين هفته بگذره ؛ نبايد از من دور بشى... يكى نياد با دست پر ؛ باز دوباره مغرور بشى... ميترسم اين شش روز برن ؛ بازم تو عاشقم نشى... سعى كردم اين شش روزو تو ، تو دلخوشى هات غرق بشى... ، بعده اين حرف ها خانوم رو ؛ با تاكسى مى برم خونه ، دست هاشو محكم ميگيرم ؛ ميگم نرو... دلم پيش تو ميمونه... دم آخر بغض ميكنم ؛ ميگم بهم يه قول بده ... قول بده از پيشم نرى... ميخنده و به خودش ميگه : پاك پسره ديوونه شده...!!! بعدش منم با دلهره ؛ ميسپارمش دست خدا... با گريه دست تكون ميدم.. دوباره ميشيم از هم جدا... . ( اون شش ساعت آخره هفته ى عشق ؛ به كل از عشقم دور ميشم... فرصت ميدم كه فكر كنه ؛ مثل خودش مغرور ميشم... زياد اگه پيشش باشم ؛ از بودنم خسته ميشه... سراغشو كه نگيرم ؛ عاشق شه وابسته ميشه... اگه بهم زنگ بزنه ؛ ميفهمم كه دوستم داره... اونى كه من عاشقشم ؛ هرگز تنهام نميزاره... اونى كه من عاشقشم ؛ هرگز تنهام نميزاره... تنهاترين تنها . سامان!!!
نظرات شما عزیزان:
Y ashegh
ساعت1:36---9 اسفند 1391
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق دل خونم نکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم
گفت : ای دیوانه لیلایت منم
در رگت پنهان و پیدایت منم
سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یکجا باختم
کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عاقل میشوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
ba dastane leili o majnoon upam, montazeretam dadasham
مهرسا
ساعت19:28---15 بهمن 1391
سلام داداش سامان....
ازت خیلی خیلی خیلی ناراحتم!!!
دستت درد نکنه دیگه!!!
تو این مدت که نبودم فکر میکردم حداقل تو به یادمی!!!!!!! اما وقتی مدیریت وبمو باز کدم دیدم نخیر... یه بامعرفت بود که اونم دیگه پیداش نیست....
لینکمم که بین پیوندهات پیدا نکردم...........
با ما غریبه شدی؟؟؟؟؟؟
به هرحال من برگشتم. اگه دوست داشتی بیا خوشحالم می کنی..پاسخ:
Salam Aji mehrsa akhe chera??? na aji man chera bayad linket ro hazf konam, na aji to linkam toro ba name ghamkade (aji mehrsa) link karde boodam, aji man netam ghat bood alan ba mobile oomadam koli ham narahat shodam ,chera webeto hazf kardi aji? bavar kon kheyli vaghte net vasl naboodam k nayoomadam aji man hatta natoonestam to webam vase khodam tavallod begiram chon netam ghat bood, delkhor nasho aji bargard... narahatam nakon bia
y ashegh
ساعت16:04---16 دی 1391
تیک تیک ثانیه ها در گوش دقایق می خوانند و...
دقایق برای ساعتها نجوا می کنند....
ساعتها، روزها را به بازی می گیرند و....
روزها ،ماه ها را و ....
ماه ها..... سالها را
واین چنین می شود که ایام می گذرد
ومن روزهای بی قراری و دلتنگی و تنهاییم را
باهزار روایت بی الفبا از حضور تو ترسیم می کنم و...
می گویم:.
.
.
انگار همین دیروز بود
پاسخ:
Mamnoon Ajie golammmmmmm... kheyli ziba bood
H_Darkness
ساعت19:32---12 دی 1391
سلامتى همه اونایى که همیشه تو جمع میگن و میخندن
ولى دو دقیقه که باهاشون تنهایى حرف بزنى میفهمى یه دنیــــــا غصه دارن
.
.
.
سلام داداشم. خوبی؟ کجایی؟ نیستی؟... آپم... بهم سر بزن... یه آهنگم گذاشتم اگه دوست داشتی دانلود کن... پاسخ:
Sam Alekom Dadashi to Kojayi? delam tang shode bood.. are dadash man in chand vaghte naboodam. kheyli khoshhalam kardi dadash mersi mersi chashm hami alan miyam webet.
رامین
ساعت1:23---12 دی 1391
آن روز که همه به دنبال چشم زيبا هستند، تو به دنبال نگاه زيبا باش پاسخ:
Chashm Daasham Mersi a Hozoure Garm o Doost Dashtanit
kimia
ساعت14:56---10 دی 1391
غرور نذاشت بهت بگم قد خدا دوست دارم
حالا نشستم یه گوشه دارم ستاره میشمارم
تنهایی عین یه تبر شکسته برگ و ریشه مو
سوزونده آفت غرور از حالا تا همیشه مو
اگه بهت گفته بودم حالا تو مال من بودی
من تو خیال تو بودم تو تو خیال من بودی
کاشکی میون من و تو تو اون روزا حصار نبود
هیچی میونمون به جز دلای بی قرار نبود
انگار که تقدیر نمی خواست تو در کنار من باشی
منم بهار تو باشم تو هم بهار من باشی
یه خلوت ساکت و سرد انگار اسیرمون شده
نمیشه فکر دیگه کرد ما خیلی دیرمون شده
تو رفتی و حالا دیگه اونور دنیا خونته
انگار نه انگار که کسی اینور آب دیوونته
تقصیر هردومون بوده ما عشق و نشناخته بودیم
فقط یه قصر کاغذی تو رویامون ساخته بودیم
باید یکی از ما دو تا غرور و میذاشت زیر پاش
آروم به اون یکی میگفت یه عاشق واقعی باش
جدایی دستای ما یه اتفاق ساده نیست
سواره هرگز باخبر از غصه پیاده نیست
توی مسیر عاشقی باید هوای دل و داشت
حرف دل و عین قسم رو طاقی چشما گذاشت
حالا که من تنها شدم قدر چشاتو میدونم
ولی نمیشه کاری کرد همیشه تنها میمونم
کاش توی دنیا هیچکسی قربونیه غرور نشه
راه دو تا پرنده کاش هیچ روزی از هم دور نشه
ترانه سرا: مریم حیدرزاده
========++++++++========
سلام وب جالبي دارين ب منم سربزنين
پاسخ:
ممنون از حضورتون. ببخشيد من اين مدت نبودم..
چشم همين الان ميام...
پرنسس
ساعت19:18---9 دی 1391
برای ماندن
گاهی باید رفت
گاهی به
قلب کسی
گاهی از
قلب کسی.
پاسخ:
ممنون از حضور گرم و هميشگيت آجى پرنسس گلم ، كاش بتونم جبران ميكنم...
my love
ساعت18:40---9 دی 1391
سلام داداشی. خوبی؟ چه خبرا؟ راستش گوشیم شارژ نداشت تا برات اس بدم گفتم بیام وب.
اومدم بابت تمام کامنت هایی کهتو وبلاگ ما میزاری تشکر کنم، تو از تنها و معدود کسانی هستی که میان و نظر میدن. امیدوارم جبران کنم داداشی. راستی چرا آپ نمکینی؟
حالا که بعد از این همه مدت برگشتی آپ کن. بازم ممنون دادشی، شب خوش.
my love
ساعت18:37---9 دی 1391
امــسال زمستون که بــرف باريد....
دســتش رو بگيريد...
بــزنيد بيرون از خــونه...
بــريد زير برف...ببوسيدش...بــبوسيدش...بــبوس پاسخ: ممنون از حضور گرم و صميمانه تون داداش و زن داداش خوبم...
اجی محدثه
ساعت14:54---7 دی 1391
سامان خو انگلیسی ننویس....
اوووووووووووووووی
نمیتونم بخونم خب!پاسخ:
هيييييى واااااااى از دست تو آجى!!! پس تو چه جورى كامپيوتر-نرم افزار قبول شدى شيطون؟؟! اى آجى باشه ؛ چشم رعايت ميكنم...
اجی محدثه
ساعت14:48---7 دی 1391
ما همیشه صداهای بلند را می شنویم،
پررنگ ها را می بینیم، سخت ها را می خواهیم.
غافل ازینکه خوب ها آسان می آیند،
بی رنگ می مانند و بی صدا می روند!!! پاسخ:
ممنون آجى خيلى با معنى بود...
ramin
ساعت1:51---6 دی 1391
کاش وقتی آسمان بارانیست چشم را با اشک باران تر کنیم ، کاش وقتی که تنها می شویم، لحظه ای را یاد یکدیگر کنیم
...
پاسخ:
مرسى از حضور گرم و صميمانه ت داداش...
sogand
ساعت23:20---4 دی 1391
در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا زندگانی بخشد
چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته ای از زندگی من هستی
دفتر عمر مرا با وجود تو
شکوهی دیگر
رونقی دیگر هست
می توانی تو به من زندگانی بخشی
یا بگیری از من آنچه را می بخشی
من به بی سامانی ، باد را می مانم
من به سرگردانی ، ابر را می مانم
من به آراسته گی خندیدم
منه ژولیده به آراسته گی خندیدم
سنگ طفلی اما
خواب نوشین کبوتر ها را در لانه می آشفت
قصه ی بی سر و سامانی من
باد با برگ درختان می گفت
باد با من می گفت :
" چه تهی دستی مرد ! "
ابر باور می کرد
من در آئینه رُخ خود دیدم
و به تو حق دادم
آه ... می بینم ، میبینم
تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی
من به اندازه زیبایی تو غمگینم
چه امید عبثی
من چه دارم که تو را در خور ؟!
هیچ !
من چه دارم که سزاوار تو ؟!
هیچ !
تو همه هستی من
هستی من
تو همه زندگی من هستی
تو چه داری ؟! .... همه چیز
تو چه کم داری ؟! ...هیچ !
بی تو در می یابم
چون چناران کهن
از درون تلخی واریزم را
کاهش جان من ، این شعر من است
آرزو می کردم که تو خواننده ی شعرم باشی
راستی .... شعر مرا می خوانی ؟!
باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی
نه .... دریغا ، هرگز
کاشکی شعر مرا می خواندی !!!
دل اگر بهر عزيزان نشود گاهي تنگ ، نامش هرگز ننهم دل كه به آن گويم سنگ پاسخ:
Thank You My Sister , Princess
اجی محدثه
ساعت16:27---4 دی 1391
وقتی خدا دست هایش را گذاشت بر روی چشمانم ، از لای انگشتانش
محو تماشای دنیا شدم و فراموش كردم كه ...
منتظر است تا صدایش كنم .
پاسخ:
Kheyliiiiiiiii Khoshgel Bood Aji , me30
آدمی در آغوش خدا غمی نداشت …
پیش خدا حسرت هیچ بیش و کم نداشت …
دل از خدا برید و در زمین نشست …
چند بار عاشق شد و دلش شکست …
به هر طرف نگاه کرد راهش بسته بود …
یادش آمد یک روز دل خدارا شکسته بود
پاسخ:
Mamnoon Aji , Vaghean Matne Ziba o Edeali Bood
اجی محدثه
ساعت13:44---30 آذر 1391
سلام داداشی ممنون که میای عزیزم
هــرگــاه صـدای جـدیـدیـی سـلام مـی کنـد
تپــش قــلب مــی گیــرم!
مــن دیگــر کشـش خــدا حــافظــی نــدارم
مـــرا ببخـش
کــه جــوابــ ســلامــتــ را نــمی دهـــم...
اجی محدثه
ساعت0:46---29 آذر 1391
خوش به حالــــــــــــتـــــــ آدم
كسي نبود كه بخواد حوايــــــــــت رو هوايي كنه پاسخ:
ممنون آجى واقعا زيبا بود...
my love
ساعت8:54---25 آذر 1391
سلام داداشی. به خدا شرمنده، شارژ نت من تموم شده بود. فقط تونستم چندتا آپ کنم و ....
البته چند بار اومدم ولی هی ارور میزد. الانم کافی نت هستم، سرعت نت خونه هم افتضاح بود. گفتم بیام کافی نت تا داداشی از دست ما ناراحت نشه، به خدا بازم شرمنده...
بازم بهت سر میزنم
فعلا داداشی
my love
ساعت8:51---25 آذر 1391
بعد از چند بار آزمايش هاي سنگين شيميايي
فهميدم عشق حيوانات با قوي ترين اسيد ها هم از بين نميره ...
افسوس که عشق آدم ها با بوي عطر يک غريبه سريعا از ياد ميره ...!!!
my love
ساعت8:51---25 آذر 1391
سراغم را از کسي مگير
هرگاه مرا نيافتي...!!
گم شده ام در انبوه آشفتگي هام...
آسيمه سر به دنبال خودم مي گردم...
بي نشان خواهم شد
در شهر نشانه ها!!
هرگزم نخواهي يافت...
سراغم را از کسي مگير...!!
my love
ساعت8:50---25 آذر 1391
دلــگيـــر مباش .
دلت که گيـر باشد ،
رهـــــا نمي شوي !
خـداونـد ،
بنده گــان ِ خود را ،
با آنچه به آن « دل » بســته اند مي آزمــايد !!
my love
ساعت8:50---25 آذر 1391
ديوانه ي تمام اس ام اس هاي عاشقانه اي هستم
که اشتباهي
سر از تلفن من در مي آورند
اصلا از کجا معلوم، تو نباشي.....
my love
ساعت8:49---25 آذر 1391
کــــــاش بـــاران بگــيـرد ..
کــــــاش بـــاران بگــيـرد و شيشه بخار کـــــــنـد…
و من هـــمه ي دلتنگيهايم را رويش “ها””کـــــــنـم…
و با گــــوشه ي آســــتـيتنـــم هـــــمه را يـــکـبـاره پــاک کـــــــنـم … و خـــلاص…
my love
ساعت8:49---25 آذر 1391
يه چــيزو مطمئنم ...
اوني که نماز ميخونه ولي دزدي ميکنه ...
اوني که روزه ميگيره ولي غيبت ميکنه ...
اوني که مسجد ميره ولي نزول ميخوره ...
اوني که هيئت ميره ولي دختربازي ميکنه ...
اوني که واسه غذاي نذري سر و دست ميشکونه ولي مشروب ميخوره...
اوني که يزيد رو لعنت ميکنه ولي جرئت نداره جلوي يه پسربچه که يه باتوم دستشه وايسته ...
اوني که تا جايي که به نفعشه به دين عمل ميکنه ...
خيلي بيشتر از کسي که کلا دين نداره اطرافيانش رو از دين زده ميکنه!
اينو مطئنم!
my love
ساعت8:48---25 آذر 1391
خــوب هــم کــه بــاشي
از بــس بــدي ديــده اند ...
خوبــيــهايت را بــاور نمــي کنند!!!
نفــرين به شهري که در آن غــريــبه ها آشــناترند!!!
دختران دریـــا
ساعت16:27---24 آذر 1391
ســـلام داداش عزیــــز ...
خوبی؟؟؟
بازم خوشحالیــــم که هستی
ممنـــون که پیشمون میـــای
پاسخ:
سلام آبجى هاى خوب و مهربونم... خواهش ميكنم وظيفمه و بخدا قسم هرگز ازتون توقعى هم ندارم ؛ همين كه فراموشم نكردين زياديمه ، ممنون از شما...
خيلى ها بودن كه دم از صميميت ميزدن و به موقعش پشتمو خالى كردن... بازم ممنون از شما و كسانى كه تو سخت ترين روزهام تنهام نذاشتن ... سپاس از اين همه لطف و محبت...
my love
ساعت2:52---24 آذر 1391
اجی محدثه
ساعت0:16---24 آذر 1391
قــول بــده کــه خــواهــی آمــد
امــا هــرگــز نیــا!
اگــر بیــایــی
هــمه چیــز خــراب می شــود!
دیــگر نــمی تــوانــم
اینــگونــه بــا اشتــیاق
بــه دریــا و جــاده خیــره شــوم!
مــن خــو کــرده ام
بــه ایــن انتــظار،
بــه ایــن پــرســه زدن هــا
در اسکــله و ایستــگاه!
اگــر بیــایــی
مــن چشــم بــه راه چــه کســی بمــانــم؟
محمدرضا
ساعت11:01---23 آذر 1391
salam saman jan nemidunam az chi begam nemidunam az koja shoru konam faghat begam harja ke hastam be fekr to va hame bachehaie pakkk delbakhte ham hastam
midunam shaiad dir umadam ya kam miam beanetun ama faghat bedunid age mitunestam avalin jaii ke arezume behesh ie sari ham bezanam modiriat weblogame
mikham biamo bebinam ke dustam cheghadr azam yad kardan
bazam mamnunam azatuno az saman azizam mazerat mikham ke nazaram paiin tar az nazaraie dige tu in postesh sabt mishe
mamnunam azat samanam postet aliiiiiiiiiiiiiii bud mesl hamishe پاسخ:
saaaaaalam daasham , baba lazem ni to chizi begi inke ba marefati daresh shakki ni... dadash khodam midoonam mashghaleye karit ziade, pa vas khatere hamin migammm dadash dir o zood o door ya nazdik mohem ni... hamin k be yadami o be yadetam khodesh ye n'emate... kheyli khoshhal shodam k oomadi dadash.. bazam mamnoon az in hame lot o mohabbat@};-
اجی محدثه
ساعت17:37---22 آذر 1391
دل من تـنها بـود
دل من هرزه نـبـود ...
دل من عادت داشـت ، که بمانـد يک جا
به کجا ؟!
معـلـوم است ، به در خانه تو !
دل من عادت داشـت ،
که بمانـد آن جا ، پـشـت يک پرده تـوري
که تو هر روز آن را به کناري بزني ...
دل من ساکن ديوار و دري ،
که تو هر روز از آن مي گـذري .
دل من ساکن دستان تو بود
دل من گوشه يک باغـچه بـود
که تو هر روز به آن مي نگري
راستي ، دل من را ديـدي ...؟!!
مهرسا
ساعت15:20---21 آذر 1391
سامان جون کامنتت خیلی خیلی قشنگ بود! مرسی که اومدی! راستی چرا آپ نمیکنی؟؟
اجی محدثه
ساعت14:38---21 آذر 1391
وقتی کسی تصمیم می گیره بره
حتی اگه نره هم
دیگه پیش تو نیست...
تنها ترین فرشته ی زمین(فرشته)
ساعت21:13---18 آذر 1391
ramin
ساعت1:30---18 آذر 1391
|